سلسله مقالههای حقوقی
دکتر هما داودی
نمی دانم کنتراست مفهومی واژه ها یِ مندرج در عنوان فوق و بارِ روانیِ حروف و رنگ های آن را چگونه بکار گیرم تا این نوشته بتواند اثر بخشی لازم را داشته باشد . اما برآنم آنچه در دل دارم بیان کنم . حتی تأخیر حاصله در تکمیل این نوشتار حرف های مرا در ذهنم کهنه نکرده است .
آنچه همه دست اندرکاران مدیریت کانون ها و اتحادیه را رنج می دهد و هرکس به زبان خویش این رنج مشترک را بیان می کند ، ضعف ساختاری اتحادیه از یک سو و شاکله انتخابات از سوی دیگر است . ایجاد و تأسیس اتحادیه ایده بسیار شایسته و بجایی بود که در فصل تجزیه کانون ها ، همچنان موجب دلگرمی هیئت مدیره های جوان و جدید بوده و آنان را در تصمیم سازی ها و سیاستگذاری هایِ کلی ، مستظهر به خرد جمعی کرده است . اما متأسفانه در این سال ها ظرفیت های بزرگی که در این نهاد معظم نهفته است آزاد نشده و اتحادیه نقش اساسی خود را ایفا نکرده است .[۱]
یک مسئله مهم ، بازپردازی ساختارهای درونی اتحادیه و کارکرد ملّی و بین المللی آن است که ضمن سپاس و قدردانی از زحمتکشان این مجموعه ، می توان گفت هنوز به جایگاه واقعی خود دست نیافته است و نیازمند تجدید ساختار شکلی و تحول درونی است . اساسنامه اتحادیه ، طی این سال ها روزآمد نشده است ، و ایرادات آن درجریان انتخابات اراک ، خود را به خوبی نشان داد . اما خوشبختانه هیئت عمومی در تصمیمی بخردانه ، لزوم اصلاح آن را مورد تصویب قرارداد .
آنچه به انتخابات اتحادیه مربوط می شود هم از نظر شکلی (مقررات اساسنامه ) و هم از نظر ماهوی و کیفیت ورود در آن و نیز برگزاری آن ، جای تأمل و درنگ و بازنگری دارد .
اصلاح مقررات اساسنامه در این خصوص خیلی سخت نیست و به سادگی می توان تشخیص داد که عدم پیش بینی مواردی مانند نحوه اداره اتحادیه در صورت استعفا یا کناره گیری یا بیماری رئیس و یا معاذیر دیگر ، یا نحوه رأی گیری در دور دوم انتخابات ، یا برقراری الزامات اداری برای هیئت رئیسه که پست آنان را از حالت تشریفاتی خارج کرده و ظرفیت های موجود در این کرسی ها را آزاد نماید ، از مواردی است که لزوما" باید بازتعریف شود . اما مشکل به نحوه برگزاری انتخابات برمی گردد . نحوه ورود داوطلبان محترم در این جرگه از یک سو و نحوه انتخابِ انتخاب کنندگان از دیگر سو ، مسئله ای قابل تأمل است .
آنچه ضعف اصلی این انتخابات است ابتناء آن بر یک رویکرد غیر سیستماتیک است . انتظار از قشر فرهیخته وکالت این بود و هست که داوطلبان با در نظر داشتن افق های دورتر و چشم انداز وسیع پیش روی خود ، با برنامه ریزی مدوّن و هدفمند وارد این عرصه شوند . منظوراز تفکر سیستماتیک این است که اولا" - آنان که برای تصدی چنین سمت مهمّی داوطلب می شوند برنامه ریزی استراتژیک داشته باشند و به مدیریت مقطعی و دوساله یا چهارساله این نهاد بزرگ فکر نکنند . ثانیا" – شایسته است داوطلب ریاست ، صراحتا" اعلام نماید با چه کسانی می تواند کار کند و گروه همفکر خود را معرفی نماید و سایر کاندیداهای همفکر خود را برای تصدّی سایر پست ها معرفی نماید . در کارهایی که قرار است به صورت فردی انجام شود ، ایرادی نیست اگر کسی به صورت منفرد و مستقل نامزد انتخاب شود اما در کارهایی که قرار است به صورت سیستماتیک و گروهی اداره و انجام شود ، طبیعی است که ترکیب این گروه در بازدهی کارها نقش غیر قابل انکار دارد .
سامان دادن یک گروه همفکر مانع از آن خواهد بود که مدیران منتخب در طول مدیریت ، انرژی خود را صرف خنثی کردن مدیر دیگر یا برنامه های او نمایند و داشتن برنامه مدون نیز سبب خواهد شد که توان مدیریتی مجموعه در مسیری سنجیده و به داوری گذاشته شده از قبل ،هدایت شود .
پس عدم معرفی یک گروه همفکر و به عبارتی ورود در عرصه این نوع انتخابات به صورت منفرد ، ناشی از همان تفکر غیر سیستماتیک است که شاید هم ناشی از « نجابت شرقی » بزرگان ماست که ورود آنان را گاه با تواضع و تعارف همراه می سازد . در حالی که اگر نتیجه کار رقم خوردن ترکیبی غیر همفکر و غیر همسو باشد ، منجر به مدیریت غیر موثر می شود . شاید اساس این نحوه ورود به انتخابات ناشی از این نگاه باشد که انتخاب کنندگان را در انتخاب خود آزاد بگذارند و تصور شود این شیوه به دموکراسی نزدیک تر است . اما ورود غیر سیستماتیک به انتخابات ، بجهت آسیب زدن به فرصت های خدمت به انتخاب کنندگان ، دقیقا" برخلاف دموکراسی است .
بعلاوه آسیب دیگری که از این نوع ورود به انتخابات ناشی می شود این است که موجب سرگردانی انتخاب کنندگان است که نمی دانند رئیس مورد نظر آنان ، با چه گروه کاری می تواند مدیریت موثر را سامان دهد و چه کسانی را انتخاب نمایند که به نظرات و مواضع و ایده های ایشان نزدیکتر باشد و همین امر ممکن است منجر به ایجاد فضای لابی گری و رایزنی های غیراصولی گردد که همیشه قشر خردمند به آن به دیده تردید و ملامت نگریسته است !!!!! و یا اینکه نهایتا" انتخاب کنندگانی که از لابی گری بیزارند ، باید با هزار تلاش و کشف و شهود و اشراق دریابند که نظر داوطلب ریاست ، در مورد نایب رئیسان و همکاران دیگر خود معطوف به چه کسانی است تا بتوانند کسانی را انتخاب کنند که رئیس مورد نظرشان را در طول مدیریت یاری نماید . کدام دموکراسی ایجاب می نماید که انتخاب کنندگان را در چنین تحیّری قرار دهیم و از او انتظارِ انتخابی صحیح و سنجیده را داشته باشیم ؟
بعلاوه با در نظرداشتن اینکه انتخاب کننده ، الزاما" مجبور به انتخاب همه اعضاء گروه پیشنهادی نیست بلکه او را به یک انتخاب ترجیحی دعوت می کنیم ، شائبه دور شدن از دموکراسی و تحمیل نظر نیز ، در میان نخواهد بود .
انتظار بحق از داوطلبان ریاست و مدیریت چنین مجموعه هایی این است که هم برنامه ها و هم ترکیب مدیریتی و گروه همفکر خود را معرفی نمایند و فضایی روشن و آفتابی و شفاف را برای انتخاب یک گروه همفکر فراهم آورند تا بازدهی مجموعه بالاتر رود و این یعنی نگاه استراتژیک و برنامه ریزی شده و هدفمند به مدیریت یک مجموعه . در واقع در این فضا انتخاب کننده به راحتی «گروه » مدیریتی مطلوب خود را انتخاب می کند نه فرد یا افراد را و مجبور نیست به شانس و یا رایزنی های مخفی و منفی تکیه نماید .
نکته مهم دیگراین است که قشر فرهیخته وکیل به « فرد» رأی نمی دهد بلکه به « فکر » رأی می دهد . آنچه در انتخابات اتحادیه کمتر به آن پرداخته شد این بود که کمتر کسی با معرفی یک برنامه مدوّن و تعریف شده وارد شد و شاید بعضی هم به جای معرفی « فکر » به معرفی « خود » پرداختند و انتخاب کنندگان نیز شاید تصویر کاملی از بعضی از عزیزان داوطلب در ذهن خود نداشتند . بسیار بجاست اگر به هر داوطلب فرصتی کوتاه برای معرفی برنامه هایش داده شود و شایسته است که تدبیر مناسبی در این خصوص اندیشیده شود .
بهر تقدیر در سیستم های مدیریتی مطلوب ، انتخابات باید مبتنی بر یک رویکرد مدیریتی قوی و کارآ بوده و با برنامه ریزیِ تعریف شده و مدوّن صورت پذیرد و تنها در این صورت است که این فرآیند منجر به یک مدیریت موثر شده و می تواند اهداف یک مجموعه را تأمین نماید .امید است وکلا پیشگامِ چنین انتخابی باشند .
~~~~~ به نام خدا ~~~~~